با پسر غریبه میرقصیدم. نگاهشان مست بود. رفتارشان مست بود. صداشان مست بود. دختر بچه را بغل کرد. میرقصیدم. نگاهم به دستانش بود. نگاهم به مسیر پاهایش بود. نگاهم به اتاق بود. میرقصیدم. دخترک را سمت اتاق برد. جیغ کشیدم. به سمتش هجوم بردم. روح دخترک از عذابی که در انتظارش بود، نجات یافت.