فیلیپ هالسمن(زادهی ۱۹۰۶، ریگا، پایتخت لتونی و درگذشتهی ۱۹۷۹، نیویورک) که نام او با
عکاسی «پرتره» گره خورده است از پدری دندانپزشک و مادری
که مدیر دانشکدهی دستور زبان بود، متولد شد. علاقهاش را به عکاسی در پانزده
سالگی با عکاسی از دوستان و خانوادهاش آشکار ساخت. دوره دبیرستان را در حالی که
به زبانهای یونانی، لاتین، فرانسه، آلمانی و روسی آشنایی داشت، فارغالتحصیل شد و
در رشته مهندسی برق دانشگاه «دِرِسدِن» آلمان شروع به تحصیل کرد. چیزی به پایان
دانشگاهش نمانده بود که تصمیم گرفت برخلاف میل مادرش مهندسی را کنار بگذارد و به
عکاسی بپردازد. همچنین استاد ریاضیاش به او گفته بود:«چند ماه دیگر میتوانی مدرک
مهندسیات را بگیری ولی میخواهی عکاس شوی!»
سپتامبر ۱۹۲۸ حادثه ای در کوهستان آلپ رخ داد که منجر به مرگ پدرش شد و با
این که هیچ شاهدی وجود نداشت یک دادگاه اتریشی او را به اتهام پدرکشی به ۱۰ سال حبس
محکوم کرد. افراد مشهوری همچون «آلبرت انیشتین» به رای دادگاه اعتراض کردند که در
آخر باعث شد در سال ۱۹۳۱ از زندان، به شرط آن که دیگر هیچ وقت به اتریش بازنگردد،
آزاد شود. او به فرانسه رفت و به عکاسی برای مجلات روی آورد اما پس
از حمله آلمان به فرانسه، با کمک انیشتین که از
دوستان خانوادگیِشان نیز بود، نام هالسمن در لیست اسامی هنرمندان و دانشمندانی
که امنیت جانی نداشتند و ایالات متحده به آنها روادید اضطراری اعطا میکرد قرار
گرفت و توانست در نیویورک ساکن شود. سه ماه بعد کاری
در دفتر نمایندگی عکاسیِ «بلک استار» با حقوق ماهی ۴۰ دلار را پذیرفت و کارش را با عکس «کوینا فورد» در مقابل یک
پرچم آمریکایی آغاز کرد و که باعث شهرت او شد. این عکس را بعدها «الیزابت آردن»
خریداری کرد.
او به عنوان ممتازترین و معتبرترین عکاس در زمینه فوتوژورنالیسم که در واقع
حرفه جدیدی در آن زمان بود، منصوب شد و شهرتش بالا گرفت به نحوی که هالسمن ۱۰۱ جلد
برای مجلهی «لایف» عکاسی کرد. همچنین در سال ۱۹۵۸ مجلهی
«پاپیولار فتوگرافی» طی نظرسنجیای از خوانندگانش، هالسمن را جزو ۱۰ عکاس برجسته جهان به شمار آورد و انجمن
آمریکایی عکاسان مجلات در سال ۱۹۷۵،
جایزه یک عمر فعالیت و تلاش در هنر عکاسی را به هالسمن داد. امروزه او را با عکس مشهورش از «سالوادور دالی» نقاش
اسپانیایی و پرتره بی نظیرش از انیشتین به یاد میآورند.
هالسمن در اتوبیوگرافی دالی خوانده بود که او حتی زندگی پیش از تولد را هم
به یاد میآورد. بنابراین به او مراجعه کرد و برای این قسمت از زندگی نامهاش
پیشنهاد چاپ یک تصویر را مطرح کرد که نمایشگر عکس خود دالی
در یک تخم مرغ باشد. این آغاز همکاریهای سی ساله میان هالسمن و دالی بود.
نمایشگاهی در سال ۱۹۴۸ از سوی دالی برگزار شد که در آن مهمترین اثری
که به نمایش گذاشته شده بود «Leda
Atomica» نام داشت و به طور کامل در
فضایی معلق در هوا کشیده شده بود. وقتی هالسمن علت این اسم را پرسید او پاسخ داد:«در
یک اتم همه چیز شناور است. پس برای این که در عصر اتم بهترین نقاش بود باید همه
چیز را معلق تصویر کرد.» فردای آن روز هالسمن با او تماس گرفت و به او گفت
که تصمیم گرفته عکسی از او بگیرد که در آن همه چیز شناور باشد و نام آن را «Dali Atomicus» میگذارد. دالی موافقت کرد و ایدهای
داد که اردکی را با دینامیت منفجر کنیم و از آن لحظه عکس بگیریم ولی هالسمن گفت:«اینجا
آمریکا است و ممکن است به زندان بیفتیم.»
هالسمن هر بار تا ۴ میشمرد؛ با شمارهی یک همسرش صندلی را در هوا نگه میداشت، با شمارهی
دو دستیارش آب را به هوا می ریخت، با شمارهی سه یکی دیگر از دستیاران گربهها را از سمت راست پرتاب میکرد و
در نهایت با شمارهی چهار سالوادور دالی به هوا میپرید و در یک لحظه عکس ثبت میشد.
به همین ترتیب پس از ۲۸ فریم عکس دلخواه هالسمن گرفته شد. اما تنها
کاری که دالی انجام داده است پریدن نبود؛ بلکه روی تابلو رو به رویش که در تصویر
خالیست پس از چاپ عکس برایش نقاشی کشید. یکی از دخترهای هالسمن در این باره
میگوید:«وظیفه من این بود که گربه ها را بگیرم و در حمام خشکشان کنم. پدر هر بار برای ظهور
و چاپ عکس به تاریک خانه در طبقه پایین میرفت. ۲۷ بار آب ریختن، گربه پرت کردن و خشک
کردن.»
او عاشق این بود که سوژههایش را بپراند.
عقیده داشت که وقتی انسانی معروف در مقابل دوربین میپرد، چون حواسش جمع پریدن
است، نقاب همیشگی صورتش کنار میرود و ما میتوانیم چهره حقیقی او را ثبت کنیم. کار پراندن آدمها، که از رییس جمهور تا
بازیگر و ورزشکار بینشان پیدا میشد، به جایی رسید که هالسمن توانست در سال ۱۹۵۹ کتاب «پرش» خود را که
شامل صحنه پریدن ۱۷۸ آدم مشهور بود،
منتشر کند. او معتقد بود هر صورتی راز و رمز انسانی دیگر را در خودش پنهان کرده
است به همین دلیل ثبت چهره افراد به هدف زندگیاش تبدیل شد.
هالسمن که خود را بسیار به انیشتین مدیون میدانست،
این موضوع که چگونه میتوان به وسیله عکس به ماهیت و پیچیدگی این مرد پیبرد، کمی نگرانش
میکرد. سرانجام در سال ۱۹۴۷
به همراه دوربین و نورافکن
به دیدن او رفت و همانطور که کارش را روی محاسبات ریاضی انجام میداد از او عکس میگرفت.
ناگهان انیشتین رو به دوربین دربارهی افسوسش راجع به فرمول E=MC2 که
امکان ساخت بمب اتم را فراهم آورد شروع به صحبت کرد. او با تمام وجود احساس کرد که
این مرد بی نهایت خوب و صبور، با این کشفش باعث شده سیاستمداران به اسلحهای
ویرانگر و کشنده دست یابند تا چه حد رنج میبرد. انیشتین ساکت شد و چشمهایش بسیار
اندوهگین بود. در چشمانش سوال و سرزنش موج میزد. افسوس آن لحظه تقریباً هالسمن را
فلج کرد ولی به دشواری دکمه دوربینش را فشار داد و آن پرتره شگفت انگیز معروف را
ثبت کرد. سپس سرش را بلند کرد و پرسید:«پس شما فکر نمیکنید هرگز صلحی وجود داشته
باشد؟» و انیشتین پاسخ داد:«تا هنگامی که بشر باشد جنگ هم خواهد بود.»
در عکسی که هالسمن گرفت، شخصیت بینظیر انیشتین
در حالت چهره، سبیل پرپشت و موی نامرتبش مشهود بود. حساسیت و فروتنی فوق العادهاش
به خوبی حس میشد. انیشتین بعدها به هالسمن گفت:«از تمام عکسهایی که از من گرفته
شده بدم میآید ولی از این کمتر بدم میآید.»
منابع: Wikipedia - Vista News Hub - Time Magazine
Youtube - Philippehalsman.com