خب، من به عنوان کسی که یه مدت طولانی نمیخوندم و بعد دوباره برگشتم بهش، باید بگم که نماز خوندن یه آرامش و نظمی به زندگیم میده. اون دورانی که نمیخوندم واقعا این آرامشو تو زندگیم حس نمیکردم. بعد اینکه من اون موقعی که نماز نمیخوندمم مسلما همچنان به وجود خدا اعتقاد داشتم! بعد نماز خوندن باعث میشه که تو شلوغی های درس و کار و اینترنت و فلان، یه تایم مشخصی از روزتو به یاد خدا باشی. باهاش حرف بزنی، ازش بخوای. نماز که نباشه خدا آروم آروم حذف میشه از زندگی. بعدش گناهای بزرگتر میاد چون یادت میره که یه نفر هست.
ولی من هیچ تغییری حس نمیکنم تو خودم وقتایی که میخونم، یا وقتایی که نمیخونم، وقتی نمیخونمم مثل روال سابقم با خدا حرف میزنم
آها خب از اون لحاض بخوام جواب بدم باید بگم من ادعای اینو دارم که خدا رو دوست دارم...عاشقشم و واسه هیچی از اعتقادم بهش نمی گذرم...حالا معشوق و معبودم به من امر کرده که نماز بخونم و شکرشو به جا بیارم...خب چرا نیارم؟ من نماز میخونم چون خدا گفته و این خدا برام خیلی عزیزه...پس به حرفش گوش میدم...ضمن اینکه میدونم در کنار این اطاعت از خالق نماز بهم آرامش روحی میده و حتی تر فایده های جسمی داره...همون سجده ای که میکنی و سر به خاک میذاری امواج مضر توی بدن رو دفع می کنه...ولی اونچه که در درجه ی اول برام اهمیت داره خدا و گفته ش هست :)
خب مسلمه که میخونیم چون خدا گفته! یعنی اگه گفته بود نخونید خب نمیخوندیم! ولی میدونی، اگه دلیلت فقط این باشه که خدا گفته تبدیل میشه به اجبار. بعد به سختی میخونی. با بی حوصلگی. من دلیل اصلیم آرامشیه که به خودم میده. و اینکه حس میکنم خدا ازم راضیتره و بیشتر هوامو داره.
ببین اولین عامل ڪه همه هم بهش اشاره ڪردن ، آرامش ـه
اینڪه یڪی حرفات رو میشنوه، بی سانسوری و تو حالت خاصی و با آداب خاصی حرفات رو میگی لذت بخشه، واقعا حس سبڪی آدم بعدش داره
عامل بعدی هم این ـه ڪه من حس میڪنم نماز باعث میشه آدم ڪاملتری شم، نمیدونم متاثر از همون آرامش ـه یا نه، ولی وقتی ڪار بدی میڪنم شدیدا ناراحت میشم، چون خودم رو مقید میدونم به خوب بودن (همه آدما در حالت عادی این مدلی اند، با نماز تقویت میشه)چون خودم رو نزدیڪ از خدا میدونم و شرمم میشه!
چون من کلا معتقد نیستم. منظورم به این دینه. برای همین.
ولی نماز خوندن یا مدیتیشن کردن بنظر من فرق چندانی باخودشون ندارن البته اگر اون عبارات عربی بین نماز رو حذف کنیم منظورمه! در این حال هردو به زندگی میتونن نظم ببخشن. اتفاقا یه بار پدرم که خودش ادم نمازخونیه بهم گفت نماز جدای از اعتقادات دینی باعث میشه یادبگیری سر یه ساعت مشخصی یه کار مشخصی رو انحام بدی و اتفاقا نماز صبح برای سحرخیزبودن خوبه.
اینکه نماز نمیخونم بخاطر بی اعتقادیمه ولی حرفهای پدرم رو در اینباره کاملا قبول دارم. :)
ببین من نماز میخونم؛ بیشتر مسائل دینی رو هم رعایت میکنم اما دلایلم جوریه که کاملا خودم به نتیجه رسیدم. تنها و بزرگترین دلیلش اینه که خدا تو همه لحظات کنارم بوده و تا حالا نشده اتفاقی (حتی بد!) برام بیوفته و بعدش به دلیل افتادن اون اتفاق نرسم. این موضوع که بارها واسم اتفاق افتاده باعث شد بیشتر به این موضوع فک کنم که خدا همه جا هست چون که خونواده ی مذهبی ای ندارم و خواهر بزرگترم که یه زمان کاملا الگوم بود هم اصلا تو قید و بند این چیزا نیست! و الان دارم میبینم که اون چقد داره ناخودآگاه از نماز خوندنش ضربه میخوره... به خاطر فشار عصبی ای که تحمل میکنه اخلاق و رفتارش به شدت بده و اصن انگار آرامش نداره... و من کاملا دارم اینو با چشمای خودم میبینم چون خواهرم قبلا اینطوری نبود. و الان فک کنم از هر روانشناسی که بپرسی بهت میگه که بدن انسان احتیاج به مدیتیشن روزانه داره، و خود معلم یوگا و مدیتیشن من میگفت که نماز بهترین نوع مدیتیشنه. دلیل سومم اینه که وقتی من کاملا ایمان دارم که خدایی وجود داره و اون خدا به ما یه کتابی داده و بهمون گفته از رو این کتاب زندگی کنید، لابد یه چیزی میدونسته که ماها اگه108696535782 سال هم بشینیم فک کنیم روش به نتیجه ای نمیرسیم چون کسی این کتابو نوشته که مغز بشر رو طراحی کرده! و اون فرد مسلما دانش مطلقه و همه چی و تمام خیر و صلاح رو اون میدونه! ببین شما الان به مدت دو روز -فقط دو روز- اگه به تمام نشانه هایی که خدا برات میفرسته تا بش باور داشته باشی توجه بکنی مغزت سوت میکشه!! که چقدر همه ی چیزایی که من بهشون فک میکنم میان جلوی چشمام. و چقدر همه چی دارن بهم میگن که تصمیمی که میخای بگیری بهترین تصمیمه! و بعد به این فک کن که اگه هرروز اینطوری به نشونه های خدا دقت کنی چقدر زندگیت و طرز فکر خودت و اهدافت فرق میکنن! کمک حال این دقت به نشونه ها هم یاد کردن خداست. وقتی یه کسی رو پنج بار تو روز یاد میکنی ذهن و مغزت کاملا بهش ایمان میاره و حدیث قدسی هست -ینی خود خدا مستقیم گفته- که اگه بنده های من یه وجب به سمت من بیان من ده قدم به سمتشون میرم. و فک کن به این که تو با نماز خوندن -و خوب نماز خوندن- چقدر داری به خدا نزدیک میشی؛ خدایی که خودش این همه تاکید میکنه نماز بخون! منو یاد کن! یه نکته دیگه واسه اینکه بعضیا -از جمله قبلترهای خودم- نمازشونو میخونن اما فقط حالت از سر باز کردنی داره: ببینید من خودم همیشه نمازامو آخر وقت و با عجله میخوندم (فقط واسه اینکه عذاب وجدان نگیرم یا یه کم آرامش داشته باشم) اما تازه همین چند وقت پیش تصمیم گرفتم که نمازمو، حداقل واسه یه دوره، اول وقت بخونم ببینم چه فرقی میکنه... و به بهتر بودنش قانع بشم تا ادامش بدم چون من کلا آدمیم که تا واقعا به یه نتیجه ای نرسم که فلان کار انجامش خوبه انجامش نمیدم هرچقدم دیگران بهم توصیه بکنن. (متاسفانه :|) خلاصه من ده روز نمازمو اول وقتِ اول وقت خوندم و واسه نماز صبح بیدار شدم (قبلنا میذاشتم قضا بشه، برام مهم نبود :/)... باورت نمیشه؛ انگار یه وزن خیلی زیادی از خستگیام، انرژی منفیام و بداخلاقیا و عصبی بودنام برداشته شده بود یه طوری که بابام میگفت آیلار چند وقته خیلی اخلاقت بهتر شده :) ببین واقعا من هرچقدم الان تعریف کنم تو تاثیر زیادی که رو روحت میذاره رو درک نمیکنی... اگه اینستا داری بهم بگو تا زیر یه سری پُست تگت کنم واقعا اگه نمازو اونجوری که آقای پناهیان گفته بخونی مطمئن باش یه نتیجه ی
فوق عالی میگیری حتی اگه قبلشم میخوندی ولی اینقد خوب نمیخوندی. اگه قبلا نمیخوندی و تصمیم گرفتی بخونی، به نظرم شروعتو خیلی عالی انجام بده؛ هرچقد بیشتر رو نماز وقت بذاری و تمرکز بیشتر و حواس بیشتری موقع نماز خوندن داشته باشه بیشتر نتیجه میگیره اون پستا بهت همین کمکو میکنه...
چقد طولانی شد :| امیدوارم حوصلت بگیره بخونی و اینکه واقعا یه مدت اینطوری که آقای پناهیان گفته -و اگه آیدی اینستاتو بدی زیر پست سخنرانیش تگت میکنم- بخون؛ بعد خودت قضاوت کن. ببین این غیرممکنه که کسی اینطوری با تشریفات و با احترام نماز بخونه و به نتیجه نرسه. من خودم حدود دو سال هیچ نتیجه ای از خوندنام نگرفتم و عملاً فقط میخوندم که نخوندنش برام عذاب وجدان نیاره! و کاملن درک کردم این چند روز تاثیرات نماز رو... و البته که این فقط یه قسمت کوچیکی از خوبیای نماز بود و من -و کلاً ماها- بیشتر دلایلشو نمیفهمیم و متوجه نمیشیم... چون من تا حالا ندیده بودم خدا و احادیث اهل بیت به چیزی اینقدر اهمیت بدن و اینقدر تاکید کنن رو انجام دادنش... یه دوره برای خودت بذار و به خودت قول بده که هر اتفاقی هم که افتاد نمازتو اول وقتِ اول وقت بخونی و نماز صبحتو بیدار بشی... بارها شده که من خوابیدم و یادم رفته آلارم تنظیم کنم و خود به خود و دقیقا موقع اذان صبح بیدار شدم و احساس کردهم خدا به اون بزرگی و عظمت و ابهتش منِ کوچیکِ روسیاه که خییییییلی وقتا از حرفاش نافرمانی میکنه رو بلند کرده از خواب...
یه سری اپلیکیشن واسه اذانگویی هستن.. اگه گوشی اندروید داری که باد صبا رو فک کنم بشناسی و اگه آی او اس داری هم یه برنامه خیلی عالی هست تو اپ استور سرچ کن Azangoo میاد من خودم از این استفاده میکنم و خیلی عالیه حتی وقت قضا شدن نماز رو هم اعلام میکنه...
موفق باشی :) و ببخشید زیاد حرف زدم چون واقعا بحث مفصلیه =)
من فکر میکنم آرامشی که نماز میده بخاطر تلقین و اعتقاد افراده و در برابرش ایمان دارم که اگه همون ایمان و خرج خوندن یه شعر کودکستانی کنیم اونم تو دادن آرامش ازش جواب میگیریم.. من هنوز درونمو نتونستم درست کنم و با بیرونم یکی کنم برای همین نمیخونم.. فکر میکنم بهتر از اینکه اعمال یک دین دار رو انجام بدم ولی خب حقیقتا بهش ایمان نداشته باشم یا کارایی انجام بدم که با نماز خوندنم تناقض داشته باشه .. حس میکنم اینجوری ممکنه باورای خیلیارو تخریب کنم.. و درست نیست..