از لاک جیغ تا خدا؟

هر کس لاک جیغ میزند بی دین و ایمان است؟

لاک جیغ نشان دهنده یِ بی خدایی است؟

لاک جیغ جامعه را به فساد میکشاند؟

اصلا چرا لاکِ جیغ؟

چرا مثلا یقه یِ تا ناف بازِ مذکر ها تا خدا نه؟

چرا خال کوبیه ی روی بازویِ ورزیده یِ مذکر ها با تیشرت چسبون تا خدا نه؟

تا کجا میخواهند در مغزمان فرو کنند عاملِ فساد های جامعه مونث هایش هستند؟

تا کجا میخواهید این ذلت را بپذیرید که شما مذکر هستید و چون فیزیولوژی بدنتان متفاوت است حقِ سست عنصر بودن را دارید؟

خدا در ابتدا تمامی شما را انسان خطاب میکند!

تا کِی هزاران بار میشنویم و مانند همه یِ نهصد و نود و نهمین بارِ گذشته بی درنگ عبور میکنیم؟

غافل نباشید از این حجم تلقینی که رویِ ناخودآگاهتان اثر میگذارد.

که یک روز بلند میشوید و میبینید مثلِ مورد هدف قرار گرفته های دیگر شما هم همان افکارِ حاصل از تکرار و تلقین را دارید. تفکری که نسل به نسل میگردد چون به نفعشان است! چون مثالِ بارزِ تو از حقت بگذر تا آسیب نبینی است!

وای به حال مردمانی که پشتِ اعتقاداتشان فکر نیست.

وای به حال مردمانی که اگر از آنها بپرسی چرا؟ در جوابت بگویند از اول تا امروز اینگونه بوده است. پس لابد صحیح است.

وای بر وقتی که نفهمیم همیشه اکثریت حق نمیگویند.

وای بر وقتی که ناحق توسطِ اکثریت رای می آورد.




پشت نویس: تا حالا هیچ وقت اینطوری حرف نزده بودم.

پشت تر نویس: ببینین خوانندگان گرامی. من هیچ ادعایی ندارم. فقط پشیمونم نکنید از باز گذاشتن نظرات این پست، چون واقعا دوست دارم حرف هاتون رو بشنوم. شاید بعضی از نظرات رو بدون پاسخ بگذارم. حمل بر بی احترامی نشود. فکر کنید در جلسه ای نشسته اید که هر شخص موظف است نظرش را درباره موضوعی بگوید. مسلما غیر عادیست اگر کسی که نظرش را گفته بعد از اظهار نظر هر شخص باز هم نظری بدهد.  من صرفا دغدغه ام را نوشتم. دغدغه ای که هنوز نمیدانم کدام حالتش درست است. پس جوری رفتار نکنید که حقِ درباره دغدغه هایم نوشتن را هم از من سلب کنید.

پشت ترین نویس: پشتِ نوشته هایم نگرانی برای جامعه انسانی مان است. نه نگرانی برای هم جنس های خودم. یا همجنس های شما. چون مثال های برعکس نیز فراوان اند. پس متعصب نباشید.